کاش کمی واقعی بودین.
کاش فقط وقتی کارتون گیر میوفته یادمون نیوفتین، مهربون نشین.
ای کاش.
ای کاش میشد تو تمام لحظه های زندگی که مهربونین و خوب ،ثبتتون کرد و نگهتون داشت
کاش.
چقدر دلم میخواست احمق بودم
که هستم.
دلم میخواست احمق تر باشم.
سرم زیر برف باشد و نفهمم. خیلی چیزهارا نفهمم و نبینم.
از اینکه صرفا احمقانه به روی خودم نمیاورم بدم می اید. ای کاش نمیفهمیدم.
ای کاش نبودین. یا بودید ، ولی واقعی. بودن و نبودن هایتان به چه درد میخورد؟ وقتی ، آن زمان که باید باشید، نیستید. هیچ وقت نیستید.
وسط حال خوش سالی به یک بارمان، پیدایتان میشود و آنقدر از غصه میگویید که میپرد.
در میان غممان باد یاد مارا خواهد برد.
چه فرقی میکند باشید یا نباشید ؟ زمانی که درد را از هرطرف بنویسی همان درد است ؟
علی الحال، روزگار خواهد گذشت و ما فراموش خواهیم کرد، خواهیم بخشید ، دوباره احمق خواهیم شد، ولی درد همان درد است.
درباره این سایت